وانشات ا.ت و تایجو (عشق یا نفرت) [پارت سوم]
تایجو به زخم دست و گریه ی ا.ت اهمیت نمیداد و برای این عصبانی بود که زمین کثیف شده. با قدم های سریع و ترسناک به سمتش رفت. موهای ا.ت رو گرفت و کشید.
تایجو: صدبار گفتم حواستو جمع کن. چرا انقد دست و پا چلفتی هستی؟ این اشغلارا جمع کن و اینجارو تمیز کن
ا.ت با گریه خورده شیشه هارو جمع کرد و تو سطل آشغال ریخت بعدشم اونجا رو تميز کرد. تایجو یکم اروم شد.
تایجو: خوبه. حالا پاشو بریم دستتو ببندم. (مچ دستشو گرفت و برد سمت حم..وم)
ا.ت توی حم..موم روی چهارپایه نشست. تایجو هنوز اخم رو صورتش بود ولی آرومتر از یکم پیش بود. ا.ت چیزی نمیگفت ولی بخاطر گریه بینی و چشاش قرمز شده بودن. تایجو اروم با آب ولرم خون دست ا.ت رو شست. بعدش رفت بانداژ آورد. اروم دور دستش پیچید.
تایجو: وقتی بی دقتی میکنی، عصبانی میشم. میدونی که انتظار من زیاد تر از ایناس.
دستشو بست و بعد منتظر جواب ا.ت موند. ا.ت سرش پایین بود.
ا.ت: بله. از این به بعد بیشتر دقت میکنم. (با صدای اروم)
تایجو چونه ی ا.ت رو گرفت و به سمت خودش برگردوند.
تایجو: وقتی باهام حرف میزنی نگام کن (با اخم)
تایجو به لبای ا.ت نگاه کرد...
پایان پارت سوم
تایجو: صدبار گفتم حواستو جمع کن. چرا انقد دست و پا چلفتی هستی؟ این اشغلارا جمع کن و اینجارو تمیز کن
ا.ت با گریه خورده شیشه هارو جمع کرد و تو سطل آشغال ریخت بعدشم اونجا رو تميز کرد. تایجو یکم اروم شد.
تایجو: خوبه. حالا پاشو بریم دستتو ببندم. (مچ دستشو گرفت و برد سمت حم..وم)
ا.ت توی حم..موم روی چهارپایه نشست. تایجو هنوز اخم رو صورتش بود ولی آرومتر از یکم پیش بود. ا.ت چیزی نمیگفت ولی بخاطر گریه بینی و چشاش قرمز شده بودن. تایجو اروم با آب ولرم خون دست ا.ت رو شست. بعدش رفت بانداژ آورد. اروم دور دستش پیچید.
تایجو: وقتی بی دقتی میکنی، عصبانی میشم. میدونی که انتظار من زیاد تر از ایناس.
دستشو بست و بعد منتظر جواب ا.ت موند. ا.ت سرش پایین بود.
ا.ت: بله. از این به بعد بیشتر دقت میکنم. (با صدای اروم)
تایجو چونه ی ا.ت رو گرفت و به سمت خودش برگردوند.
تایجو: وقتی باهام حرف میزنی نگام کن (با اخم)
تایجو به لبای ا.ت نگاه کرد...
پایان پارت سوم
- ۲۰.۳k
- ۳۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط